- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی که صید بتان گشت فارغ از ستم است چو مرغ در قفس افتد، کبوتر حرم است
2 من از کجا و سر و برگ زندگی ز کجا زمانه هرچه به من می کند، هنوز کم است
3 ز بس گرفته کناری ز خلق چون عنقا به خاطر آنچه کسی را نمی رسد، کرم است
4 هر استخوان به تنش نقش تیر برگیرد کسی که جوشن او همچو ماهی از درم است
5 به تلخکامی من مرده هیچ کس هرگز؟ ترا به زندگی خضر، ای جهان قسم است
6 به قصد کینه ی ایام سر چه جنبانی؟ ز شاخ شانه ی شمشاد، اره را چه غم است؟
7 نظر به جلوه ی یار است کفر و ایمان را دو صف به جنگ، ولی چشم ها به یک علم است
8 سلیم بی سببی نیست شورش ایام اگر غلط نکنم، وقت کوچ این حشم است