دلی که صید بتان گشت فارغ از سلیم تهرانی غزل 213

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

دلی که صید بتان گشت فارغ از ستم است

1 دلی که صید بتان گشت فارغ از ستم است چو مرغ در قفس افتد، کبوتر حرم است

2 من از کجا و سر و برگ زندگی ز کجا زمانه هرچه به من می کند، هنوز کم است

3 ز بس گرفته کناری ز خلق چون عنقا به خاطر آنچه کسی را نمی رسد، کرم است

4 هر استخوان به تنش نقش تیر برگیرد کسی که جوشن او همچو ماهی از درم است

5 به تلخکامی من مرده هیچ کس هرگز؟ ترا به زندگی خضر، ای جهان قسم است

6 به قصد کینه ی ایام سر چه جنبانی؟ ز شاخ شانه ی شمشاد، اره را چه غم است؟

7 نظر به جلوه ی یار است کفر و ایمان را دو صف به جنگ، ولی چشم ها به یک علم است

8 سلیم بی سببی نیست شورش ایام اگر غلط نکنم، وقت کوچ این حشم است

عکس نوشته
کامنت
comment