دل می کشد به داغ تو هر لحظه از کمال خجندی غزل 31

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را

1 دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را داغی بکش به سینه غلام کمینه را

2 زینسان که مشک زلف ترا سر نهاده است گردن کشی چراست به تو عنبرینه را

3 ترسم بر ابروی تو نهادن دل ضعیف کز طاقها شکست فتد آبگینه را

4 خال رخت ز بنده بدزدید عقل و دین شب با چراغ یافت متاع بهینه را

5 در لطف اگر چه دهان و لبت یکی است ما چشم کرده ایم ز خاتم نگینه را

6 درهاست در سفینه شعرم که پیش شاه آنها کشم به بنده ببخشد خزینه را

7 شاه از تو گر سفینه طلب میکند کمال باید روانه ساخت به دریا سفینه را

عکس نوشته
کامنت
comment