- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل می کشد به داغ تو هر لحظه سینه را داغی بکش به سینه غلام کمینه را
2 زینسان که مشک زلف ترا سر نهاده است گردن کشی چراست به تو عنبرینه را
3 ترسم بر ابروی تو نهادن دل ضعیف کز طاقها شکست فتد آبگینه را
4 خال رخت ز بنده بدزدید عقل و دین شب با چراغ یافت متاع بهینه را
5 در لطف اگر چه دهان و لبت یکی است ما چشم کرده ایم ز خاتم نگینه را
6 درهاست در سفینه شعرم که پیش شاه آنها کشم به بنده ببخشد خزینه را
7 شاه از تو گر سفینه طلب میکند کمال باید روانه ساخت به دریا سفینه را