-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل رخت را ز روشنی مه گفت سخنی روشن و موجه گفت
2 هر که دریافت نکته دهنت عقلش از سر غیب آگه گفت
3 پیش قد بلند تو طوبی سخن سدره گفت و کوته گفت
4 گوشه ابروی تو را شب عید هر که دید الهلال والله گفت
5 وعده یک بوسه بود و ده دشنام لبت آن یک نداد وین ده گفت
6 نیست مشتاق کعبه صوفی شهر سخن کعبه گر نه در ره گفت
7 دوش جامی حدیث زلف و رخت ز اول شام تا سحرگه گفت