1 دل درین وحشتگه بیگانگان یک حریف آشنا حاصل نکرد
2 در وفا کوشید عمری لیک ازان غیر حرمان از وفا حاصل نکرد
3 کیمیاگر سالها بهر غنا کند جان و جز عنا حاصل نکرد
4 حاصل خود کرد صرف کیمیا هیچ چیز از کیمیا حاصل نکرد
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند