دل بیگانه مشرب با نگاه از حزین لاهیجی غزل 447

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد

1 دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد همان گرمی که با هم در میان، برق و گیا دارد

2 ندارم فرصت آن کز سبو می در قدح ریزم بهار از رنگ گل پنداری آتش زیر پا دارد

3 عجب نبود که جوهر حلقهٔ بیرون در گردد چنین کآیینه را عکس تو لبریز صفا دارد

4 حباب از خویشتن چون بگذرد دریا کند خود را شکستن کشتیم را غرقهٔ آب بقا دارد

5 ز اقبال جنون، فیض سعادت می توان بردن به سر ژولیده مویم، سایهٔ بال هما دارد

6 نبینی ظلمت ار دامان سعی از دست نگذاری شرر را گرم رفتاری چراغی پیش پا دارد

7 شوی گر یکنفس غافل، بیابان مرگ خواهی شد محال است این که یکدم کاروان عمر وا دارد

8 به چنگ عشق آتش دست، باکم نیست از سختی سپندم، عقده های مشکلم مشکل گشا دارد

9 حزین از حلقهٔ آزادگان چون سر برون آرم؟ زمین کلبه ام از نقش پهلو بوریا دارد

عکس نوشته
کامنت
comment