دل از پی خطا شد و گامی خطا از نشاط اصفهانی غزل 115

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

دل از پی خطا شد و گامی خطا نکرد

1 دل از پی خطا شد و گامی خطا نکرد جان پیرو هواشد و کامی روا نکرد

2 این عمر بی وفا مگرش خوی دوست بدار کز ما گذشت غافل و رو بر قفا نکرد

3 آوخ که دست مرگ گریبان جان گرفت این نفس شوخ دامن شهوت رها نکرد

4 نه دولتی بماند که از ما دریغ داشت نه نعمتی گذاشت که بر ما عطا نکرد

5 مشکل که بنده فرق کند طاعت از گناه چندان عطا بدید که گویی خطا نکرد

6 گر خاک تیغ روید و گر تیر باردابر مرد و لای دوست حذر از بلا نکرد

7 توحید اگر طلب کنی از عشق جو که عقل چون احولان تمیز یکی با دو تا نکرد

8 فردا سزد بآتش اگر سوزمش نشاط این دل بروزگار من اکنون چها نکرد

9 راز ما خلوتیان بر سر بازار افتاد پرده بگشا ز در خانه که دیوار افتاد

10 یار در خلوت ما بود بسد پرده نهان پرده برداشت چواز خانه ببازار افتاد

11 آن خرامیدن دلجوی نگر بر لب جوی سرو آن روز بدیدش که ز رفتار افتاد

12 غم ایام و لیالی ندهد راه بدل هر که را کار بدان طره و رخسار افتاد

13 دیده دور از تو نیا سوددمی، خواب چسان آید اکنون که بدیدار تواش کار افتاد

14 در خورشکر توام نیست بیانی چه زیان که زبانم بلقای تو زگفتار افتاد

15 دام تزویر چه سازد دگر امروز نشاط سبحه ای داشت که در خانه ی خمار افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment