دل عاشق ز منع اشک خونین از جویای تبریزی غزل 669

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد

1 دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

2 سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

3 چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد عجب نبود درین ره راهزن گر رهنمون گردد

4 گرفته کار عشق و عشقبازی در حرم اوجی که گل بر گوشهٔ دستار من داغ جنون گردد

5 به آب و دانهٔ اشک و هوای آه در سرها خیال او چو فیض تربیت یابد جنون گردد

6 تعجب نیست گر از فیض فاضل خان سخن سنجم به بزمش هر که جویا راه یابد ذوفنون گردد

عکس نوشته
کامنت
comment