دل از دو جهان کرده بعشق از آشفتهٔ شیرازی غزل 160

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

دل از دو جهان کرده بعشق تو قناعت

1 دل از دو جهان کرده بعشق تو قناعت جان سوده بخاک حرمت جبهه طاعت

2 دل اهل ریاضت بود و با دهنت ساخت با هیچ کند صبر به تنگی قناعت

3 از طعنه دشمن نروم من زدر دوست گو سنگ ملامت بزن و تیر شناعت

4 ما را بجز از بار گنه نیست متاعی جز عفو تو کس را نشناسم بشفاعت

5 شاید مس قلب من خاکی شود اکسیر از خاک سیه زر بکنند اهل صناعت

6 جز جان پی ایثار توام نیست متاعی جز عفو تو کس را نشناسم بشفاعت

7 شاید مس قلب من خاکی شود اکسیر از خاک سیه زر بکنند اهل صناعت

8 جز جان پی ایثار توام نیست متاعی با قیمت یوسف چکند تنگ بضاعت

9 گفتی بدم مرگ بود ساعت وصلم من روز و شبان میشمرم آندم و ساعت

10 پروانه صفت گرد سر شمع بگردیم کز سوختنش بزم فروزند جماعت

11 هر کس بامید عمل آید بصف حشر آشفته درآید زدر عجز و ضراعت

12 المنت لله که ثمر حب علی داد تخمی که در این مزرعه کردیم زراعت

13 دین و دل و صبر و خرد و جان و تنی بود در دادم و شرمنده زتنگی بضاعت

14 طفلی بصف عشق بجولان چه درآید رستم نزده لاف زمردی و شجاعت

عکس نوشته
کامنت
comment