- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل برده است چشم قتال جنگجویی خورشیدوضع و مهرو چون باده تندخویی
2 منع مدام زاهد دارد دوام تلخی یا حرف تلخ بهتر یا می در این چه گویی؟
3 رمزی است نشئهٔ می، پندم به گوش خود گیر زنهار تا توانی با نیک و بد نکویی
4 عالم همین نمودی است خالی ز لطف معنی رنگ وفا ندارد نقشی است بر کدویی
5 در مسجد و خرابات نشنیدم و ندیدم غیر از فغان و شوری جز بانگ های و هویی
6 مرغ چمن همی گفت دی با ترنم خوش زنهار دل نبندد عاقل به رنگ و بویی
7 ز این چرخ بی مروت کام دلی نخواهی کاین تشنه ای است مشتاق تا ریزد آبرویی
8 هرگز نمی نماید آن ماه رخ سعیدا تا این غبار هستی از خاطرت نشویی