- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که از درد تو پر شد ناله را چون کم کند مرهم و درمان کجا این درد افزون کم کند
2 از خروش کشتگان گر زحمتی باشد ترا غمزه بیمار را فرمای تا خون کم کند
3 آب چشمم کم نشد چندانکه مژگان بر گرفت کس به پرویزن چگونه آب جیحون کم کند
4 با دو صد گنج و گهر گر کردمت قیمت مرنج مشتری نیز از بهاری در مکنون کم کند
5 گر بمن بوسی ببخشی کم نگردد زان جمال با زکات کی گدا از گنج قارون کم کند
6 رشکم از زاهد نمی آید که گه گه بیندت طبع ناموزون چو میل شکل موزون کم کند
7 گر چو شمع خلونت سوزد زبان مگشا کمال نصه سوز درون عاشق به بیرون کم کند