دل در آن یار دلاویز آویخت از انوری ابیوردی غزل 17

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

دل در آن یار دلاویز آویخت

1 دل در آن یار دلاویز آویخت فتنه اینست که آن یار انگیخت

2 دل و دین و می و عهد و قوت رخت بر سر به یکی پای گریخت

3 دل من باز نمی‌یابد صبر همه آفاق به غربال تو بیخت

4 ور نمی‌یابد آن سلسله موی کار جانم به یکی موی آویخت

5 دل به سوی دل برفتم بر درش چشمم از اشک بسی چشم آویخت

6 یار گلرخ چو مرا بار ندارد گل عمرم همه از پای بریخت

عکس نوشته
کامنت
comment