- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل در طلیت روی به صحرای غم آورد جان بیدهنت رخت بکوی عدم آورد
2 ما را هوس زلف تو در کوی نو انداخت حاجی ز پی حلقه قدم در حرم آورد
3 محروم مران از در خویشم که گدا را امید عطا بر در اهل کرم آورد
4 روزی که بسر وقت من آنی همه گویند شاهیست که در کوی گدائی قدم آورد
5 فریاد من از غمزه شوخ تو که در دهر آئین جفا کاری و رسم ستم آورد
6 باد این سر سودا زده خاک ره آن باد کز کوی نو جان در تن ما دم بدم آورد
7 نقش دل و دین شست کمال از ورق جان تا وصف خط و خال بتان در قلم آورد