1 دل در ازل آمد آشیان غم تو جان تا به ابد بود مکان غم تو
2 من جان و دل خویش از آن دارم دوست کین داغ تو دارد آن نشان غم تو
1 ای تُنگ شکر چون دهن تنگت نی رخسارهٔ گل چون رخ گلرنگت نی
2 از تیر مژه این دل صد پارهٔ من میدوز و ز پاره دوختن ننگت نی
1 بی یاد تو در تنم نفس پیکان باد دل زنده باندهت چو تن بیجان باد
2 گر در تن من بهیج نوعی شادیست الا به غمت پوست برو زندان باد
1 ز اندیشهٔ این دلم به خون میگردد کاخر کار من و تو چون میگردد
2 تا چند به من لطف تو میگردد کم تا کی به تو مهر من فزون میگردد