دل می‌خرد حبیب و مرا این از سلمان ساوجی غزل 89

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

دل می‌خرد حبیب و مرا این متاع نیست

1 دل می‌خرد حبیب و مرا این متاع نیست گر طالب سرست برین سر، نزاع نیست

2 کاری است عشق مشکل و حالی است بس غریب کس را به هیچ حال بران، اطلاع نیست

3 دنیا خرند اهل مروت به هیچ وجه ارباب عشق را هوس این متاع نیست

4 در عاشقی دلا ز ملامت مشو ملول کاحوال خستگاه هوا جز صراع نیست

5 در سر ز استماع الست است مستیی ما را که احتیاج شراب و سماع نیست

6 چون زلف اگر به تیغ سرم قطع می‌کنی ما را به مویی، از تو، سر انقطاع نیست

7 هیچ آتشی به حرقت فرقت نمی‌رسد وان نیز دیده‌ام به سوز و وداع نیست

8 سلمان امید مهر از آن ماهرو مدار زیرا میان این مه و مهر اجتماع نیست

عکس نوشته
کامنت
comment