دستان زن عشرتکده، فریاد از حزین لاهیجی غزل 577

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

دستان زن عشرتکده، فریاد نداند

1 دستان زن عشرتکده، فریاد نداند نالیدن ما، مرغ چمن زاد نداند

2 ترسم که خراشیده شود آن دل نازک آهسته بنالید که صیاد نداند

3 می خندد و از دیدهٔ گریان خبرش نیست این نوگل خندان، دل ناشاد نداند

4 ناخن به خراش جگر خویش شکستیم این کوه کنی تیشهٔ فرهاد نداند

5 مانند صدف غرقهٔ دریای شراب است پیمانهٔ مستان خط بغداد نداند

6 چون سیل ز دیوانه و فرزانه گذشتی تاراج تو ویرانه و آباد نداند

7 صد چشمه گشاده ست حزین از رگ دل ها کار قلمت نشتر فولاد نداند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر