1 غرمائی که داشتم زین پیش که از ایشان بمن رسیدی رنج
2 همچو قارون فرو شدند بخاک جمله و باز ماند ز ایشان گنج
3 هر یکی را بغیر مظلمه نیست هیچ حاصل درین سرای سپنج
1 دوش بی هیچ خبر کوکبه باد سحر بر در حجره من کرد بصدلطف گذر
2 حلقه بر در زد و چون باز گشادند درش اندر آمد ز در و غم ز دلم رفت بدر
1 بعزم سفر شاه جمشید فر بر افراخت رایت بخورشید بر
2 بهر سو که روی آورد رایتش قوی پشت باد او بفتح و ظفر
1 منت خدایرا که بتوفیق کردگار نامی که جست یافت جهانگیر نامدار
2 نوئین عهد خسرو خسرو نشان حسین آنکس که روزگار بدو دارد افتخار