🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
عنصری بلخی

عنصری بلخی

عنصری بلخی
عنصری بلخی

خدایگان بزرگ آفتاب ملک از عنصری بلخی قصیده 61

قصیده 61 ام از 479 قصاید

خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33

1 خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن امام عصر خداوند خسرو ذوالمن

2 یمین دولت و دولت بدو قوی ز شرف امین ملت و ملت بدو تهی ز فتن

3 بطبع رغبت نیکی کند چنانکه همی بطبع او نبرد دیو جز به نیکی ظن

4 دراز دست بدان شد چنین که کوته کرد ز طبع خویش بپرهیز دست اهریمن

5 چو جنگ خواهد کردن چنان شود گویی که پوست برتن او هست غیبۀ جوشن

6 عدو نیارد بردنش نام و گر ببرد که رگ شود بزبانش خلیده چون سوزن

7 اگر بهند و خراسان بزرگ نام شدست نه زان کم است بزرگیش در حجاز و یمن

8 میان همتش اندر فلک نهفته شدست چنان کجا تنش اندر میان پیراهن

9 جهان گشایا ! شاها ! مها ! خداوندا ! تویی که حجت را زیر لفظ تست وطن

10 برزم کردن دشمن حسام تو گویی که دست داودستی و دشمنان آهن

11 بتو زیند همه بندگان که در گیتی تو روحی پاکی و جز تو همه جهان چو بدن

12 چه آنکه گوید من بشمرم فضایل تو چه آنکه گوید دریا تهی کنم بدهن

13 بهیچگونه سخن در محلّ تو نرسد هر آینه نتوان شد بر آسمان برسن

14 بخام طبعی پیش تو آمدند سوار پیاده شان بکشیدند خام در گردن

15 ز دشمنان تو اندر مضرّتست جهان جهانیان همه از فعلشان بدرد و حزن

16 ز جاهشان برتاب و ز گاهشان بگسل ز تختشان بربای و ز بیخشان برکن

17 به تیر چشم خداوندشان چو سنگ بدوز به تیغ جمع سپهشان چو ذرّه بپرا کن

18 کسی که از تو نهان کینه دارد اندر دل دلش بطاعت تو نیز گردد و توسن

19 نهان نماند ازیرا که کینۀ تو بلاست بلا نهان نتوان داشتن بحیله و فن

20 کسی بخانه در ، آتش فروخت نتواند چنانکه بر نشود دود ازو سوی روزن

21 خدای پیش تو آرد همی عدوی ترا اگر بود به سر اندیب ، اگر بود به عدن

22 خدایگانا گفتم که تهنیت گویم بجشن دهقان آیین و زینت بهمن

23 که اندرو بفروزند مردمان مجلس بگوهریکه بود سنگ و آهنش معدن

24 چو حملۀ تو قویّ و چو عدل تو بی عیب چو همت تو بلند و چو رای تو روشن

25 به برزنی که ازو اندکی بیفروزند بنور با فلک روز بر زند برزن

26 چنین که بینم آیین تو قوی تر بود بدولت اندر ز آیین خسرو و بهمن

27 تو مرد دینی و این رسم ، رسم گیرانست روا نداری بر رسم گبر کان رفتن

28 جهانیان برسوم تو تهنیت گویند ترا برسم کسان تهنیت نگویم من

29 نه آتش است سده ، بلکه آتش آتش تست که یک زبانه به باری زند یکی به ختن

30 وزان زبانه همی یکزمان برون نشود ز خاندان بداندیش شاه از آن شیون

31 همیشه تا خرد آراسته است بخرد را بنامهای خوش و لفظهای مستحسن

32 بقات باد و بکام تو باد کار جهان سپاه دولت گردت گرفته پیراهن

33 ز لالۀ رخ خوبان و سرو قدّ بتان سرا و مجلس تو همچو بوستان و چمن

عنصری بلخی از شاعران بزرگ قرن 4 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
اثر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن قصیده 61 ام از 479 قصاید عنصری بلخی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن

شاعر شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن چه کسی است ؟

شاعر شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن عنصری بلخی می باشد.

شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 4 سروده شده است.

قالب شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن چیست ؟

قالب شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن قصیده است

سبک شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن چیست ؟

سبک شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
عنصری بلخی

خدایگان بزرگ آفتاب ملک از عنصری بلخی قصیده 61

قصیده 61 ام از 479 قصاید
بنر