1 فرّاش چمن باد شمالست اکنون بی باده و گل عمر و بالست اکنون
2 می خور که با جماع همه اهل خرد خون رزو مال گل حلالست اکنون
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از گلبن زمانه مرا بهره خار بود وزجانم روزگار نصیبم خمار بود
2 اکنون چه راحتست درین دور زندگی چون شد بهر زه آنچه ز عمر اختیار بود؟
1 می شنوم باز که باری دگر رغم مرا کرده یی یاری دگر
2 نیست قرارت بر من تا ترا با دگری هت قراری دگر
1 مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد
2 نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به