1 حسنت که بر او روح نظر داشت مرا دائم لب و دیده خشک و تر داشت مرا
2 هم ز اول کار چون سرماش نبود در پای غمت ز دست برداشت مرا
1 خرم دلی که مجمع سودای حیدرست فرخ سری که خاک کف پای حیدرست
2 جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز