1 نیکویی کن شها که در عالم نام شاهان به نیکویی سمر است
2 یک صحیفه ز نام نیک ترا بهتر از صد خزانه گهر است
1 شاها تویی که خواجه گردون غلام تست هر کار کان به کام تو باید به کام تست
2 ایام وقتی ار نفسی زد به توسنی اکنون چو بندگان سر افکنده رام تست
1 تا تو از هستی خود، خود را نگردانی جدا هودج جان چون نهی در بارگاه کبریا
2 درکش انگشت از نمکدان جهان تا چون نمک کم شوی از پختگان آتش وحدت جدا
1 مژده ای دل هان که ما را مژده جان آمدست وز نسیم صبح بوی زلف جانان آمدست
2 تن مزن ای دل! بزن دستی و جان را برفشان زانکه این خوش مژده در دل از ره جان آمدست