- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوبان که به هم گرمی بازار فروشند با هم بنشینند و خریدار فروشند
2 ما نامه و قاصد نشناسیم و نبینیم ارباب نظر دیده به دیدار فروشند
3 حیران شده گان تو به خورشید قیامت آسودگی سایهٔ دیوار فروشند
4 ما معتکف گوشهء تنهایی خویشیم آن کعبه روانند که رفتار فروشند
5 روشن مکن ای مه شب دیجور که عشاق اندوه دل خود به شب تار فروشند
6 مسکین نفس ما که تذروان چمن گرد پرواز به مرغان گرفتار فروشند
7 با آن که یقین است که در گلشن فردوس صد گل به تهی دستی هر خار فروشند
8 زین دست تهی در غلط افتم که مبادا قفل در و خار سر دیوار فروشند
9 عرفی تو گهر جمع گن امروز که این جنس بسیار خرند آخر و بسیار فروشند