1 خوبان همه دل برند لیکن دین نه ورزند عتاب و جنگ اماکین نه
2 دشنام دهند و خشم گیرند و کنند بر خسته دلان جفا ولی چندین نه
1 نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است
2 با چرخ مکن حواله کاندر ره دین چرخ از تو هزار بار سرگشته تر است
1 من خواهم راز آشکارا نکنم والبته هر آنچ هست پیدا نکنم
2 آن تو همان است که گویی که مکن چون مقدور است چون کنم تا نکنم
1 من خاک تو در چشم خرد می آرم عذرت نه یکی نه ده که صد می آرم
2 سر خواسته ای به دست کس نتوان داد می آیم و بر گردن خود می آرم