1 زر طلبان همچو در حلقه بگوش آمدند شکر کز آزادگی بنده در آن سلک نیست
2 باغ اگرم نیست هست نخل معانی بسی نخل مرا برگ و شاخ جز ورق و کلک نیست
3 خانه ملکی من نیست بجز بیت شعر ملک دگر قافیه خود ملک نیست
1 عنبرست آن دام دل با مشک ناب باز سنبل پر گل سوری نقاب
2 باز شعر سبز بر به سایبان با حریر ست آن به گرد آفتاب
1 آن رخ نه بینم ار نبردی زلف پر ز تاب شب مقطع نگشته نه بیند کسی آفتاب
2 بر گوشه عذار تو مستیست خفته چشم نزدیک صبح از پی آن می رود به خواب
1 به کویت دل غلام خانه زادست چو سر بر در نهد مقبل نهادست
2 رقیب آزادگان را معتقد نیست که نادرویش اندک اعتقادست