- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدایگان کریمان مشرق و مغرب که همّتت سر اجرام آسمان بفراشت
2 خرد خانة اندیشه بر صحیفة دل لطیف تر ز ثنای تو صورتی ننگاشت
3 عطای دست او بر مدح من سبق می برد و لیک عاقبتش بخت شور من نگذاشت
4 گر چه بنده بمقدار وسع خود دانم بدت کم طمعی چشمۀ نیاز انباشت
5 غرور ملک قناعت چو در دماغ گرفت همه خزااین عالم از آن خود پنداشت
6 مساس حاجت چندان که کرد تحریضش به ذرّ ه یی نظر حرص بر جهان نگماشت
7 و لیک رتبت تشریف تو از آن بیشست که بی حصول و فواتش یکی توان انگاشت
8 جواب لطف تو دید و زمین حضرت تو امید گفت که تخم طمع بباید کاشت
9 کرم گر از تو نبینم پس از که خواهم دید؟ طمع گراز تو ندارم پس از که خواهم داشت؟