ایزد سرشته هر دل از آب و گل از آذر بیگدلی غزل 104

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر

1 ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر باشد مرا دل دگر، او را دل دگر

2 دارم شب وصال تو، حسرت بروز هجر جز رشک نیست وصل تو را حاصل دگر

3 لیلی، اگر بجای دگر رفت محملش مجنون نمیرود ز پی محمل دگر

4 پیش تو آورم ز غم ار مشکلی، فغان کاسان نکرده پیش نهی مشکل دگر

5 از کشته آنکه روز جزا خواست خونبها نبود بغیر قاتل من، قاتل دگر

6 غافل ز دام جستمت، اما ز بی پری ترسم بگیردم ز خدا غافل دگر

7 خون شد دلم، که نیست یکی با زبان دلت باید تو را زبان دگر یا دل دگر

8 با کم ز سوختن نه چو پروانه، آه اگر روشن شود ز شمع رخت، محفل دگر؟!

9 نادیدن تو مشکل و، از بیم مدعی باید ز دور دیدنت، این مشکل دگر!

10 کشتی هزار صید و، پی جان آذری سهل است اگر بخون بطپد بسمل دگر!

عکس نوشته
کامنت
comment