-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر باشد مرا دل دگر، او را دل دگر
2 دارم شب وصال تو، حسرت بروز هجر جز رشک نیست وصل تو را حاصل دگر
3 لیلی، اگر بجای دگر رفت محملش مجنون نمیرود ز پی محمل دگر
4 پیش تو آورم ز غم ار مشکلی، فغان کاسان نکرده پیش نهی مشکل دگر
5 از کشته آنکه روز جزا خواست خونبها نبود بغیر قاتل من، قاتل دگر
6 غافل ز دام جستمت، اما ز بی پری ترسم بگیردم ز خدا غافل دگر
7 خون شد دلم، که نیست یکی با زبان دلت باید تو را زبان دگر یا دل دگر
8 با کم ز سوختن نه چو پروانه، آه اگر روشن شود ز شمع رخت، محفل دگر؟!
9 نادیدن تو مشکل و، از بیم مدعی باید ز دور دیدنت، این مشکل دگر!
10 کشتی هزار صید و، پی جان آذری سهل است اگر بخون بطپد بسمل دگر!