1 ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
2 هم سیرت آنکه دوست داری کس را هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یا رب مکن از لطف پریشان ما را هر چند که هست جرم و عصیان ما را
2 ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم محتاج بغیر خود مگردان ما را
1 تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت مسکین دل رنجور من از درد گداخت
2 گویا که ز روز گار دردی دارد این درد که در پای تو خود را انداخت
1 عشقم که بهر رگم غمی پیوندست دردم که دلم بدرد حاجتمندست
2 صبرم که بکام پنجهٔ شیرم هست شکرم که مدام خواهشم خرسندست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به