امامی هروی

امامی هروی

امامی هروی
امامی هروی

مژده دولت را که باز آمد از امامی هروی قصیده 30

قصیده 30 ام از 129 قصاید

مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه

1 مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه صاحب صاحبقران، در سایه ظل اله

2 بر سپهر افکنده سایه، در جهان گسترده عدل هم جهانش زیر دست و هم سپهرش زیر گاه

3 آصف جمشید دین، جمشید شادروان فضل پادشاه ملک داد و داد ملک پادشاه

4 صاحب سیف و قلم صدری که تیغ و خامه اش پادشاهی را شکوهند و وزارت را پناه

5 شمس دین و ملک دستوری که دست حفظ او دارد اندر عین آب، اجزاء خاکی را نگاه

6 آنکه گر یاد آرد از ماضی باستقبال او باز گردانند روز و شب عنان سال و ماه

7 گر نبودی عنصرش را طینت آدم خمیر کی فکندی بر عصا آدم نظر ثم اجتباه

8 ورنه صدرش تربیت کردی بدولت جاه را گر نکردی از جهانداران سر افرازی بجاه

9 ای خداوندی که کوته کرد دور عدل تو جور مغناطیس از آهن دست بیچاره ز کاه

10 عقل اولی را غرض در طول و عرض کائنات عرض تست از عرض جوهر تا عرض بیگاه و گاه

11 پرتو رای تو هیچ ار سایه بر آب افکند هر کجا چاهیست خورشیدی بر آرد سر ز چاه

12 رایت قدر ترا گر سر فرود آرد بچرخ خیمه ها گردند گردونها و کوکبها سپاه

13 ز ابر لطفت گر نشیند شبنمی بر روی خاک از زمین تا حشر مروارید روید چون گیاه

14 ور سمومی ز آتش قهر تو بر گردون رسد تیره گردد ز آتش قهر تو آب مهر و ماه

15 بارگاه قدرت از نه طاق گردون برتر است ای باستحقاق صاحب مسند این بارگاه

16 قرب یکسال است تا در خاک کرمان جور گردون انتقام از خاطر من بیگناه

17 گر ز دیوان قبولت یک نظر یابم کنند انجم و افلاک در توقیع دیوانم نگاه

18 آتش اندیشه ز آب شعرم افتد در اثر لاف دعوی نیست اینک بنده و اینک گواه

19 زین قصیده دوستی منحول کرده چند بیت دوش بر من خواند دور از مدحت دستور شاه

20 گرچه دون پایه ی من باشد ار فخر آورد بر جهان از رونق الفاظ من خاک هراه

21 گنج گوهر را کجا نسبت کنم با خشت خام آب حیوان را چرا یکسان نهم با خاک راه

22 منت ایزد را که منحول وی و الفاظ من عنت ذاتی و کافور و سقنقور است و باه

23 تا سپیدی و سیاهی لازم روز و شبند روز و شب را بر در عمر تو باد آرامگاه

24 روی نیکو خواه و رای دشمنت چون صبح و شام آن ز پیروزی سپید و این ز بدبختی سیاه

25 طالعت سعد و سپهرت تابع و بختت مطیع کار احبابت قوی و حال بد خواهت سیاه

26 در بر خصمت شکسته ز آفت و ز آسیب دل بر خط امرت نهاده انجم و ارکان جباه

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه

شاعر شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه چه کسی است ؟

شاعر شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه امامی هروی می باشد.

شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه چیست ؟

قالب شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه قصیده است

مضمون اصلی شعر مژده دولت را که باز آمد سوی اقلیم جاه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر