1 باغ را باز مگر مژده گلریز آمد که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد
2 توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد
3 نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ گل نوخاسته و سبزه نوخیز آمد
4 باز عشق توام از صبر جدایی فرمود باز بیمار مرا نوبت پرهیز آمد
5 جام شاهی که ز خون جگرش پر کردند خوار منگر، که زلال طرب انگیز آمد
دیدگاهها **