به باغ راه خزان و بهار نتوان از حزین لاهیجی غزل 218

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

به باغ راه خزان و بهار نتوان بست

1 به باغ راه خزان و بهار نتوان بست به روی بخت، در روزگار نتوان بست

2 کنار کشت چه خوش می سرود دهقانی که سیل حادثه را، رهگذار نتوان بست

3 مگر کسی دهن شیشه وا کند ور نه دهان شکوهٔ ما در خمار نتوان بست

4 شکوفه رفت و قلندروش این کنایت گفت که برگ تا نفشانند، بار نتوان بست

5 دمی ست نوبت ما بی بضاعتان ساقی که عقد دختر رز در بهار نتوان بست

6 نمی توان به شب آتش نهفته داشت، حزین نهان به زلف، دل داغدار نتوان بست

عکس نوشته
کامنت
comment