پای بر آسودگان خواب راحت از جویای تبریزی غزل 514

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

پای بر آسودگان خواب راحت می زند

1 پای بر آسودگان خواب راحت می زند قامت آن شوخ پهلو بر قیامت می زند

2 ترسم از رخسارش آب و رنگ ریزد بر کنار حسن سرشارش ز بس موج طراوت می زند

3 کام بر می دارد از کیفیت صاف طهور هر که شبها تا سحر جام ندامت می زند

4 گوییا از خوبنهای دل شکستن غافل است آنکه بر مینای ما سنگ ملامت می زند

5 آبرو را می کند همچون گهر گردآوری هر که دست دل به دامان قیامت می زند

6 آنکه جویا مگس بر خوان کس ناخوانده رفت بر سر از شرمندگی دست ندامت می زند

عکس نوشته
کامنت
comment