پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه از سعیدا غزل 289

پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد

1 پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد شاخ سنبل را شکستی خاطر گل تازه شد

2 آن قدر در راه فقر و نیستی کردیم صبر تا قناعت سبز گردید و توکل تازه شد

3 شب سخن از پیچش آن زلف آمد در میان خاطر مجروح ما را داغ کاکل تازه شد

4 با هلال عید اشارت کرد سوی جام می عاشقان را زخم شمشیر تغافل تازه شد

5 دی جهان آرا و شهرآرا به یاد آمد مرا دل سعیدا از خیال شهر کابل تازه شد

عکس نوشته
کامنت
comment