- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد شاخ سنبل را شکستی خاطر گل تازه شد
2 آن قدر در راه فقر و نیستی کردیم صبر تا قناعت سبز گردید و توکل تازه شد
3 شب سخن از پیچش آن زلف آمد در میان خاطر مجروح ما را داغ کاکل تازه شد
4 با هلال عید اشارت کرد سوی جام می عاشقان را زخم شمشیر تغافل تازه شد
5 دی جهان آرا و شهرآرا به یاد آمد مرا دل سعیدا از خیال شهر کابل تازه شد