- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن مه که یافت امشب ازو عیش ما رواج روشن به اوست مجلس ما اطفواالسراج
2 فرسوده استخوان من از خاک پاش پر باشد به چشم اهل نظر سرمه دان عاج
3 روح الله ار طبیب شودجز به وصل یار بیمار عشق را نتواند کسی علاج
4 نتوان ره اجل به حیل بست بر کسی کش زخم تیغ عشق کند رخنه در مزاج
5 طاعت مجو ز من چو دل و دین ز دست رفت چون ده خراب شد نکشد محنت خراج
6 بر خاک آستان تو سنگ جفا به سر دارم فراغت از هوس تخت و میل تاج
7 جامی چو یار وعده کند صبر پیش گیر طبع کریم را به تقاضا چه احتیاج