-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 مهی که حسن خطش بر بتان شکست آورد دل مرا به دو انگشت خط به دست آورد
2 غلام قاصد اویم که یک سواره ز راه رسید و بر صف اندوه و غم شکست آورد
3 گشاد طره و بر طرف ماه سلسله بست هزار نقش عجب زان گشاد و بست آورد
4 هوای دانه آن خال مرغ جان مرا ز شاخ سدره درین دامگاه پست آورد
5 به بیدلی مزن ای خواجه طعن من آن کیست که دل ز عشوه آن چشم نیم مست آورد
6 زری که هست به می ده که خواهد آخر کار زمانه رخصت تاراج زرپرست آورد
7 چه تلخ و شور که جامی کشید پنجه سال که صید کام ز بحر طلب به شست آورد