مه آتش پرستم آتش از امیرعلیشیر نوایی غزل 172

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

مه آتش پرستم آتش اندر جان غمکش زد

1 مه آتش پرستم آتش اندر جان غمکش زد در آتشگاه رسوایی به خان و مانم آتش زد

2 عجب نبود اگر غش کرده تا محشر فتد آنکاو ز دست ساقی مهوش دو جام صاف بیغش زد

3 گر از دور جنون شد روزگارم تیره نبود عیب که این آتش به من سودای آن شوخ پریوش زد

4 چو مرکب تاخت آن چابک سوار شوخ در میدان به خلق دهر آتش از شرار نعل ابرش زد

5 دهد آب میش تسکین و لطف خنده ساغر اسیری را که دوران شعله در جان مشوش زد

6 خوش آن رندی که در دیر مغان گر ساغر گردون ز دست مغبچه در دست او افتاد یک کش زد

7 خوشی آن یافت ای فانی که دوران هر می ناخوش خوشی آن یافت ای فانی که دوران هر می ناخوش

عکس نوشته
کامنت
comment