سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

مگس‌وار از سر خوان وصال خود از سلمان ساوجی غزل 5

غزل 5 ام از 897 غزلیات

مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را

1 مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را نه مهمان توام آخر بخوان روزی بخوان ما را

2 کنار از ما چه می‌جویی میان بگشاد می، بنشین به اقبالت مگر کاری برآید زین میان ما را

3 از آنم قصد جان کردی که من برگردم از کویت « معاذا الله» که برگردم چه گردانی به جان ما را

4 تو زوری می‌کنی بر ما و ما خواهیم جورت را کشیدن چون کمان تا هست پی بر استخوان ما را

5 رقیبان در حق ما بد همی گویند و کی هرگز توانند از نکو رویان جدا کردن بدان ما را

6 چو اجزای وجود ما مرکب شد ز سودایت چه غم گر چون قلم گیرند مردم بر زبان مارا

7 قیامت باشد آن روزی که بر سوی تو چون نرگس ز خواب خوش بر انگیزند مست و سرگردان مارا

8 نشان آب حیوان کز دهان خضر می‌جستم دهانت می‌دهد اینک به زیر لب نشان مارا

9 بیا سلمان بیا تا سر کنیم اندر سر کارش کزین خوشتر سر و کاری نباشد در جهان ما را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را

شاعر شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را چه کسی است ؟

شاعر شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را سلمان ساوجی می باشد.

شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را چیست ؟

قالب شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را غزل است

مضمون اصلی شعر مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.