-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گلها ز من شکفته مگر بانگ بلبلم شب چشم من نخفت، مگر شبنم گلم
2 خون در دلم همی کند از آب کوثرم جا در دلش نمیکنم ار سحر باطلم
3 حسن تو بیتأملم از هوش میبرد با آنکه در نگاه تو من بی تأملم
4 اندک اندک بر سر کوی تو فندی میزنم پیش تو پستیم و یا هوی بلندی میزنیم
5 هر چه میگوئیم از آن میدهد سرها بباد بر در اندیشه زین پس قفل و بندی میزنیم
6 تو زما مشنو سخن با ما مگو و ز ما مپرس هر چه بادا باد گویا حرف چندی میزنیم
7 گاه میگرییم و گاهی خنده بر هم میکنیم ما و گردون یکدگر را ریشخندی میزنیم