1 آن گل که چو من هزار دارد بلبل دانی به سرش چیست پریشان کاکل
2 روئیده میان سبزهزاری ریحان یا سرزده در بنفشه زاری سنبل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز لیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز
2 با اهل وفا و هنر افزون شود و کم مهر تو و بیمهری گردون نه و هرگز
1 بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز در دام کسی چون تو شکاری نه و هرگز
2 روزم سیه است از غم هجران بود آیا چون روز سیاهم شب تاری نه و هرگز
1 امروز ما را گر کشی بیجرم از ما بگذرد اما به پیش دادگر مشکل که فردا بگذرد
2 زینگونه غافل نگذری از حال زار ما اگر گاهی که بر ما بگذری دانی چه بر ما بگذرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به