گلزار عشق چون تو نهالی از آشفتهٔ شیرازی غزل 1015

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گلزار عشق چون تو نهالی نیافته

1 گلزار عشق چون تو نهالی نیافته رخسار حسن همچو تو خالی نیافته

2 جز ابروان به روی تو هرگز منجمی بر آفتاب بدر هلالی نیافته

3 چندی حکیم نقطه موهوم جست و باز غیر از دهان دوست خیالی نیافته

4 میخواست حسن دوست که تا جلوه‌ای کند جز عرصه خیال مجالی نیافته

5 مجنون بدانش آنکه نه دیوانه تو شد عاشق نباشد آنکه کمالی نیافته

6 صد دوره زد سپهر و مه و سال پس ندید خوشتر ز وقت وصل تو سالی نیافته

7 با اینکه خضر خورده زلال حیات را چون لعل دلکش تو زلالی نیافته

8 چندانکه آدمی و ملک وصف کرده عقل مانند تو فرشته خصالی نیافته

9 پروانگان ز پرتو شمع تو سوختند آشفته‌ات چرا پر و بالی نیافته

10 نور خدا در آینه اولیا بتافت همچون علی جلال و جمالی نیافته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر