گل خوش است و عید خوش وز هر دو خوشتر از جامی غزل 439

گل خوش است و عید خوش وز هر دو خوشتر وصل یار

1 گل خوش است و عید خوش وز هر دو خوشتر وصل یار خاصه بعد از محنت هجران و درد انتظار

2 در بهاران غنچه را دل خرم و خندان بود غنچه دل چون دل غنچه ست ما را این بهار

3 می نماید لاله زار عشرت امسالم به چشم داغهای محنت دوری که بر دل بود پار

4 آرزو دارم که گیرم بر کنار کشت می ای خوش آن دم کارزوی خویش گیرم در کنار

5 دامن افشان از غبار غم که از باران نماند چون دل اهل صفا بر دامن صحرا غبار

6 آب صافی می کند در جوی کار آینه شاهد گل زان گشاید رخ به طرف جویبار

7 آن سهی قد گر کند بر مشهد جامی گذر بهر پابوس وی از گل سربرآرد سبزه وار

عکس نوشته
کامنت
comment