ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه از حزین لاهیجی غزل 373

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد

1 ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد دیر آمدی و خانهٔ طاقت خراب شد

2 تفسیده تابه ای، شده بستر ز تب مرا پهلو به هر طرف که نهادم کباب شد

3 آورده است رشتهٔ جان رو به کوتهی از بس که صرف، درگره پیچ و تاب شد

4 مستم درین مرض، که ز یاد نگاه او نشتر دوید تا به رگ من، شراب شد

5 بودم ز تنگی دل خود در قفس حزین آخر ز چاک سینه، مرا فتح باب شد

عکس نوشته
کامنت
comment