1 فلک بر سر بی سران پرچمی است زمین زیر پا نعل مستحکمی است
2 به غفلت خبر دار دم نگذرد نگهدار دم را که عالم دمی است
3 چسان سر به شادی برآریم ما؟ که دوران ما حلقهٔ ماتمی است
4 در این نشئه بر هر چه افتد نظر سعیدا نکو بین که خوش عالمی است
1 گریه در بزم یار، بی ادبی است خنده هم ز این قرار، بی ادبی است
2 اتحادم به امر مطلوب است ورنه بوس و کنار بی ادبی است
1 لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا بر سینه بسته دست طلب در دعا مرا
2 تا همچو موج، نقش خودی را زدم بر آب در سینه داده همچو گهر بحر، جا مرا
1 در خراباتی که راه هستی و پندار نیست بر لب ما جام می کمتر ز استغفار نیست
2 لازم حسن فراوان است زلف تابدار گنج بیرون از [حسابی] چون بود بی مار نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به