شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از جویای تبریزی غزل 970

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من

1 شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من لب خندان ز تو و دیدهٔ گریان از من

2 سرکشی از تو و ناز از تو تغافل از تو عجز و زاری و دل و دین و سر و جان از من

3 چه ضرر می رسد از گریهٔ من ناصح را دل خونین ز من، اشک از من و دامان از من

4 نسبت ما و تو ای عشق چو مهر و سحر است از تو سرپنجهٔ زرین و گریبان از من

5 سایه سان در پی خود خاک نشینم کردی چه خطا آمده ای سرو خرامان از من

6 غیر را گو چه شود با هم اگر صلح کنیم دل جمع از تو و آن زلف پریشان از من

7 با زبان نگه از جوش حیا نرگس یار با من اسرار سرا آمده پنهان از من

عکس نوشته
کامنت
comment