- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شعله دارد ز تو آیین غضبناکی را اجل از طرز تو آموخته بی باکی را
2 ای جوانان، هنر از پیر بباید آموخت یاد گیرید ز ما مستی و بی باکی را
3 مرکز دایره ی موج محیط است زمین به حقارت منگر این بدن خاکی را
4 بهر جانی چه کشی این همه تلخی ز جهان باد شیرینی جان زهر، تو تریاکی را!
5 چند برهم زند اوراق خود از بیم خزان گل این باغ که گم کرده خط پاکی را
6 چرک دنیا همه در جیب تو زاهد جمع است از کجا یافتی این کیسه ی دلاکی را؟
7 عیبجویی من از خصم چنان است سلیم که می نیشکری طعنه زند تاکی را