1 نخستین آنکه در پنهان و در فاش خدا بر خویش حاضر دان و خوش باش
2 چو دانی حاضرش همواره بر خود نیاید از تو چیزی کان بود بد
3 دلت گر خواهد این راکنه و غایت بدین پندت بگویم یک حکایت
1 دگر باره به صد نیرنگ، پرویز به پاسخ کرد شمشیر زبان تیز
2 که ای صد همچو من از راه برده به زیبایی گرو از ماه برده
1 چنین دارم خبر از باستان گوی چو می آورد در این داستان روی
2 که یک روزی نشسته بود شیرین به گردش دختران چون ماه و پروین
1 دگر گفتش بگو کاین چرخ دوار چرا گردانست دایم همچو پرگار
2 زمین بهر چه دایم در سکون است طریق آگهی زین هر دو چون است