خوناب آتشین ز سر من گذشته از عرفی شیرازی غزل 94

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

خوناب آتشین ز سر من گذشته است

1 خوناب آتشین ز سر من گذشته است وین سیل آتش از جگر من گذشته است

2 مرغ هوای خلدم و تا پر گشوده ام صد تیر غم ز بال و پر من گذشته است

3 من داده ام به عشق تو دل، در زبان خلق دایم حکایت از خطر من گذشته است

4 دل صید گشته، کنون، کار با قضاست کار از فغان و الحذر من گذشته است

5 بر عیش تلخ من مبر ای مدعی حسد سیلاب زهر بر شکن من گذشته است

6 هر گه که دیده ام گل روی خیال دوست در رنگ دشمن از نظر من گذشته است

7 از من کجا به صحبت عرفی سزد که او عیبش ز پایه ی هنر من گذشته است

عکس نوشته
کامنت
comment