پای هر نخلی که بوسیدم از جویای تبریزی غزل 711

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

پای هر نخلی که بوسیدم به دوران بهار

1 پای هر نخلی که بوسیدم به دوران بهار در چمن گل بر سرم افشاند احسان بهار

2 از زمین هر قطرهٔ باران برویاند گلی تخم گویی به خاک افشاند نیسان بهار

3 چون نباشد در چمن حیرت نگه نرگس که نیست چشم را سیری زنعمتهای الوان بهار

4 تا ببندد غنچه را زنار از رگهای ابر در فرنگستان گلشن شد کپستان بهار

5 چشم، نرگس، برگ گل، لب، سبزهٔ نوخیز، خط رخ، بهار و کاکلت، ابر پریشان بهار

6 هر کف خالی بود دست نگارین دگر سایه گستر بر زمین شد ابر احسان بهار

7 شد نسیم نوبهاران روح در جسم زمین خاک را جویا روان بخشید باران بهار

عکس نوشته
کامنت
comment