- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وفاپیشگان، دوستداران خدا را بگویید آن یار دیر آشنا را
2 که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟ چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
3 شگفته ست رنگین بهار سرشکم ببین در برم، اشک گلگون قبا را
4 قدم رنجه فرما و بنشین به چشمم گره باز کن ابروی دلگشا را
5 به صید دل ناتوان آشنا کن ستمکاره مژگان تیغ آزما را
6 میان باز کن، با دل جمع بنشین پریشان مکن سنبل مشکسا را
7 توان گاهی از پرسشی یاد کردن اسیران زندان مهر و وفا را
8 حدیثی سوال از من بی زبان کن سخن یاد ده، بلبل بی نوا را
9 لَئن کَلَّ عن کشف سرّی لسانی ینادی بذکراک قلبی جها را
10 و ان اعتدت زلّتی لا ابالی عسی الله فی الحبِّ یعفوا العثا را
11 ایالائمی کفّ عنّی و وجدی و دعنی فقد طار عقلی وحا را
12 و لم ادرنی موقفی حین یبدو اسبعین ام سبع ارمی الجما را
13 دل آسودگان قدر نعمت ندانند غم عشق ما را، سلامت شما را
14 چنین داد پاسخ: که در بزم گیتی کسی گرم، هرگز نکرده ست جا را
15 سخن کردم از خامشی، بلبلی گفت: که نتوان نهفت آه درد آشنا را
16 نفس گرم می آید از پردهٔ دل حزین ، آتشی هست در سینه ما را