1 چشم و دهن آن صنم لاله رخان از پسته و بادام کشیده ست نشان
2 از بس تنگی که دارد این چشم و دهان نه گریه در این گنجد نه خنده در آن
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت