1 ذات احدیت است از دیده نهان لیکن نبود ز چشم حقبین پنهان
2 او واحد و فرد و لامکان است و قدیر در قبضه قدرتش بود کون و مکان
1 یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری میکند زین دو یکی در دل جانان اثری
2 خرم آن روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری
1 دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد
2 هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد
1 یاس را هرگز مباد ای دوست در دل ره دهی زان که در این راه میافتی به چاه گمرهی
2 نا امیدی میکند محرومش از الطاف حق گر کسی را نیست از الطاف یزدان آگهی