1 دوران بقا بیمی و ساقی حشواست بی زمزمهٔ نای عراقی حشو است
2 چندانکه فذالک جهان مینگرم بارز همه عشرتست و باقی حشواست
1 سپیدهدم به صبوحی شراب خوش باشد نوا و نغمهٔ چنگ و رباب خوش باشد
2 بتی که مست و خرابی ز چشم فتانش نشسته پیش تو مست و خراب خوش باشد
1 کجا کسیکه مرا مژدهٔ چمانه دهد علیالصباح به من بادهٔ شبانه دهد
2 ز دوستان و عزیزان که باشد آنکه مرا نشان به کوی مغان و می مغانه دهد
1 چمن دل بردن آیین میکند باز جهان را لاله رنگین میکند باز
2 نسیم خوش نفس با غنچه هر دم حدیث نافهٔ چین میکند باز